سر دو راهی
یه قلعه بود
یه خشت از مهتاب و یه خشت از سنگ
سر دوراهی
یه قلعه بود
یه خشت از شادی و یه خشت از جنگ
سر دوراهی
یه قلعه بود
دو خشت از اشک و دو خشت از خنده
سر دو راهی
یه قلعه بود
سه خشت از شغال و یه خشت از پرنده
احمد شاملو
یه قلعه بود
یه خشت از مهتاب و یه خشت از سنگ
سر دوراهی
یه قلعه بود
یه خشت از شادی و یه خشت از جنگ
سر دوراهی
یه قلعه بود
دو خشت از اشک و دو خشت از خنده
سر دو راهی
یه قلعه بود
سه خشت از شغال و یه خشت از پرنده
احمد شاملو