وقتی چشامون وا شد از زندگی سیر شدیم نفهمیدیم چی شد توی جوونیمون پیر شدیم
گفتن چپ میزنیی منحرفی بی اعتقادی اما کی شما به سوال های من جواب دادین
ما از وقتی چشارو وا کردیم که جنگ بودتو دست بابا به جای قلم تفنگ بود
همیشه یه پای زندگی واسه ما لنگ بودهمیشه جواب اعتراضمون که سنگ بود
فقط واسه یه بار بذار من بگم قصه رو من و تو هر دو تا میشناسیم درد و ریشه رو
واسه یه بار هم بذار فکرکنم که آدمم تصور کنم تو یه جامعه ی سالمم
بذار یادم بره بیست سال تو سری خوردم که یه تفاله ی بی ارزشم بذار فکر کنم
بذار یه لحظه چشامو ببندم رو خواهرم رو گریه ی شبونه و بغض مادرم
بذار چشامو ببندم و بگم خوشبختم که بی آینده نیستم و به فردا چشم دوختم
تو تو دلت میخندی اگه تو ناز و نعمتی آخه زندگی واسه ما یه چیز دیگه است لعنتی
واسه ما لحظه هایی تو خواب که رفته گریه ی سرخ اون چشایی که خون گرفته
واسه ما این زندگی نیست مثل جون کندنه مثل تو صبح زنده شدن و شب مردنه
مثل یه مامور با چک های برگشتی و دست و پا زدن توی فقر و بدبختی و
مثل این که دامنتو رو سرت بگیری و آبروت بره تو محلتون بخوای بمیری و
باید خودت رو بفروشی هر جوری پول میخوای تو سرتم اگه میزنن صدات در نمیاد
یه زندگی قسطی آخر ماه اجاره خونه انسجام ملی اسلامی زیر سقف ویرونه
به هر کی هرچی که گفتم کسی که چیزی نگفت طرف ما همیشه یه شبه یه شب مخوف
طرف مامرگ هم تاوون داره
طرف ماهمه پیادن یه عده سواره
طرف ماکلکسیون بد بختیه
طرف ماهمه چی واسه ما بی معنیه
طرف ما فاحشه یه زن خونه داره جز این راه واسه شام شبش چاره نداره
طرف ما معرفت لب خیابونا وله این که شرم نکنی از خودت خیلی مشکله
جایی که معنی آدم همیشه زیر سواله مثل یه انسان زندگی کردن تقریبا محاله
یه بار سنگین اینجا از صبح تا شب رو دوشته فقط صدای وحشت و خفقان تو گوشته
طرف ما جانی تو دانشگاه درس میخونه طرف ما عجیبه دانشجو تو زندونه
طرف ما ملیت یه تخته سنگ شکسته اس هویت اون دریه که چهارده قرن بسته اس
تو محله ی ما آدما نصف قیمتن اینجا به آدم قد یه سگ ارزش نمیدن
واسه ما خیلی وقته که تو سری خوردن عادته و یه خدایی که میخنده به حالمون شاهده
اینجا دلت گرفت میگن خودکشی راه حله اینجا زندگی کردن از مردن مشکل تره
طرف مامرگ هم تاوون داره
طرف ماهمه پیادن یه عده سواره
طرف ماکلکسیون بد بختیه
طرف ماهمه چی واسه ما بی معنیه
گفتن چپ میزنیی منحرفی بی اعتقادی اما کی شما به سوال های من جواب دادین
ما از وقتی چشارو وا کردیم که جنگ بودتو دست بابا به جای قلم تفنگ بود
همیشه یه پای زندگی واسه ما لنگ بودهمیشه جواب اعتراضمون که سنگ بود
فقط واسه یه بار بذار من بگم قصه رو من و تو هر دو تا میشناسیم درد و ریشه رو
واسه یه بار هم بذار فکرکنم که آدمم تصور کنم تو یه جامعه ی سالمم
بذار یادم بره بیست سال تو سری خوردم که یه تفاله ی بی ارزشم بذار فکر کنم
بذار یه لحظه چشامو ببندم رو خواهرم رو گریه ی شبونه و بغض مادرم
بذار چشامو ببندم و بگم خوشبختم که بی آینده نیستم و به فردا چشم دوختم
تو تو دلت میخندی اگه تو ناز و نعمتی آخه زندگی واسه ما یه چیز دیگه است لعنتی
واسه ما لحظه هایی تو خواب که رفته گریه ی سرخ اون چشایی که خون گرفته
واسه ما این زندگی نیست مثل جون کندنه مثل تو صبح زنده شدن و شب مردنه
مثل یه مامور با چک های برگشتی و دست و پا زدن توی فقر و بدبختی و
مثل این که دامنتو رو سرت بگیری و آبروت بره تو محلتون بخوای بمیری و
باید خودت رو بفروشی هر جوری پول میخوای تو سرتم اگه میزنن صدات در نمیاد
یه زندگی قسطی آخر ماه اجاره خونه انسجام ملی اسلامی زیر سقف ویرونه
به هر کی هرچی که گفتم کسی که چیزی نگفت طرف ما همیشه یه شبه یه شب مخوف
طرف مامرگ هم تاوون داره
طرف ماهمه پیادن یه عده سواره
طرف ماکلکسیون بد بختیه
طرف ماهمه چی واسه ما بی معنیه
طرف ما فاحشه یه زن خونه داره جز این راه واسه شام شبش چاره نداره
طرف ما معرفت لب خیابونا وله این که شرم نکنی از خودت خیلی مشکله
جایی که معنی آدم همیشه زیر سواله مثل یه انسان زندگی کردن تقریبا محاله
یه بار سنگین اینجا از صبح تا شب رو دوشته فقط صدای وحشت و خفقان تو گوشته
طرف ما جانی تو دانشگاه درس میخونه طرف ما عجیبه دانشجو تو زندونه
طرف ما ملیت یه تخته سنگ شکسته اس هویت اون دریه که چهارده قرن بسته اس
تو محله ی ما آدما نصف قیمتن اینجا به آدم قد یه سگ ارزش نمیدن
واسه ما خیلی وقته که تو سری خوردن عادته و یه خدایی که میخنده به حالمون شاهده
اینجا دلت گرفت میگن خودکشی راه حله اینجا زندگی کردن از مردن مشکل تره
طرف مامرگ هم تاوون داره
طرف ماهمه پیادن یه عده سواره
طرف ماکلکسیون بد بختیه
طرف ماهمه چی واسه ما بی معنیه