مسافر خسته من بار سفر رو بسته بود
تو خلوت آيينهها به انتظار نشسته بود
ميخواست كه از اينجا بره اما نميدونست كجا
دلش پر از گلايه بود ولی نمیدونست چرا
دفتر خاطراتشو ، رو طاقچه جا گذاشت و رفت
عكسای يادگاریشو ، برای ما گذاشت و رفت
دل كه به جاده میسپرد كسي اونو صدا نكرد
نگاه عاشقونهای برای اون دعا نكرد
حالا ديگه تو غربتش ستاره سر نمیزنه
تو لحظههای بیكسيش پرنده پر نمیزنه
با كوله بار خستگی ، تو جادههای خاطره
مسافر خسته من ، يه عمره كه مسافره
milad bamdad
تو خلوت آيينهها به انتظار نشسته بود
ميخواست كه از اينجا بره اما نميدونست كجا
دلش پر از گلايه بود ولی نمیدونست چرا
دفتر خاطراتشو ، رو طاقچه جا گذاشت و رفت
عكسای يادگاریشو ، برای ما گذاشت و رفت
دل كه به جاده میسپرد كسي اونو صدا نكرد
نگاه عاشقونهای برای اون دعا نكرد
حالا ديگه تو غربتش ستاره سر نمیزنه
تو لحظههای بیكسيش پرنده پر نمیزنه
با كوله بار خستگی ، تو جادههای خاطره
مسافر خسته من ، يه عمره كه مسافره
milad bamdad