شب شد و هنگام خلوتگاه شد
قبله عشاق روی ماه شد
هر که را اسرار عشق اظهار شد
رفت یاری زان که مخو یار شد
شمع افروزان بنه در آفتاب
بنگرش چون محو آن انوار شد
بر ما شبی بنما نظر
رفتی و من مجنون گشتم
به جوی تو سیلان از داغ تو جیحون
از من چه می خواهی
ای جان من ای روح من ای کشتی و ای نوح من
قبله عشاق روی ماه شد
هر که را اسرار عشق اظهار شد
رفت یاری زان که مخو یار شد
شمع افروزان بنه در آفتاب
بنگرش چون محو آن انوار شد
بر ما شبی بنما نظر
رفتی و من مجنون گشتم
به جوی تو سیلان از داغ تو جیحون
از من چه می خواهی
ای جان من ای روح من ای کشتی و ای نوح من