بره و گرگ
بیا تا برات بگم
آسمون سیاه شده
دیگه هر پنجره ای
به دیواری وا شده
بیا تا برات بگم،
گل تو گلدون خشکیده
دست سردم تا حالا
دست گرمی ندیده
بیا تا مثل قدیم
واسه هم قصه بگیم
گم بشیم تو رویاها
قصه از غصه بگیم
بیا تا برات بگم
قصهء بره و گرگ
که چطور آشنا شدند
توی این دشت بزرگ
آخه شب بود میدونی
بره گرگو نمیدید
بره از گرگ سیاه
حرفای خوبی شنید
برهء تنها رو گرگ
به یه شهر تازه برد
بره تا رفت تو خیال
گرگ پرید و اونو خورد
بره باور نمیکرد
گفت شاید خواب میبینه
ولی دید جای دلش
خالی مونده تو سینه
بیا تا برات بگم
تو همون گرگ بدی
که با نیرنگ و فریب
به سراغم اومدی
بیا تا برات بگم
آسمون سیاه شده
دیگه هر پنجره ای
به دیواری وا شده
بیا تا برات بگم،
گل تو گلدون خشکیده
دست سردم تا حالا
دست گرمی ندیده
بیا تا مثل قدیم
واسه هم قصه بگیم
گم بشیم تو رویاها
قصه از غصه بگیم
بیا تا برات بگم
قصهء بره و گرگ
که چطور آشنا شدند
توی این دشت بزرگ
آخه شب بود میدونی
بره گرگو نمیدید
بره از گرگ سیاه
حرفای خوبی شنید
برهء تنها رو گرگ
به یه شهر تازه برد
بره تا رفت تو خیال
گرگ پرید و اونو خورد
بره باور نمیکرد
گفت شاید خواب میبینه
ولی دید جای دلش
خالی مونده تو سینه
بیا تا برات بگم
تو همون گرگ بدی
که با نیرنگ و فریب
به سراغم اومدی