يه نفر مرد پير
گوشه گير و فقير
با موهاي سپيد
تو دلش مرده اميد
مثل يه ديوونه
زير لب مي خونه :
پاي پر پينه ام
دستاي خوني ام
دم به دم هي مي گم
اين جا من زندوني ام
مثال اسيرا
ميون زنجيرا
بسه بسته ها رها كنيم
خوب و از بدي سوا كنيم
بر فقيران اين ستم ها
تا به كي
غنچه ها پرپر شدن
بي تن و بي سر شدن
لاله هاي قشنگ
تو سياهي شب
مردن از بي كسي
تشنه و خم شدن
نشكنين بال اين قاصدك هاي ما
نشكنين بال اين بي گناهان را اينجا
گوشه گير و فقير
با موهاي سپيد
تو دلش مرده اميد
مثل يه ديوونه
زير لب مي خونه :
پاي پر پينه ام
دستاي خوني ام
دم به دم هي مي گم
اين جا من زندوني ام
مثال اسيرا
ميون زنجيرا
بسه بسته ها رها كنيم
خوب و از بدي سوا كنيم
بر فقيران اين ستم ها
تا به كي
غنچه ها پرپر شدن
بي تن و بي سر شدن
لاله هاي قشنگ
تو سياهي شب
مردن از بي كسي
تشنه و خم شدن
نشكنين بال اين قاصدك هاي ما
نشكنين بال اين بي گناهان را اينجا