منو حالا نوازش کن
که اين فرصت نره از دست
شايد اين آخرين باره
که اين احساس زيبا هست
منو حالا نوازش کن
همين حالا که تب کردم
اگه لمسم کني شايد
به دنياي تو برگردم
هنوزم مي شه عاشق بود
تو باشي کار سختي نيست
بدون مرز با من باش
اگر چه ديگه وقتي نيست
نبينم اين دم رفتن
تو چشمات غصه مي شينه
همه اشکاتو مي بوسم
مي دونم قسمتم اينه
تو از چشماي من خوندي
که از اين زندگي خستم
کنارت اونقدر آرومم
که از مرگ هم نمي ترسم
تنم سرده ولي انگار
تو دستاي تو آتيشه
خودت پلکامو مي بندي
و اين قصه تموم مي شه
که اين فرصت نره از دست
شايد اين آخرين باره
که اين احساس زيبا هست
منو حالا نوازش کن
همين حالا که تب کردم
اگه لمسم کني شايد
به دنياي تو برگردم
هنوزم مي شه عاشق بود
تو باشي کار سختي نيست
بدون مرز با من باش
اگر چه ديگه وقتي نيست
نبينم اين دم رفتن
تو چشمات غصه مي شينه
همه اشکاتو مي بوسم
مي دونم قسمتم اينه
تو از چشماي من خوندي
که از اين زندگي خستم
کنارت اونقدر آرومم
که از مرگ هم نمي ترسم
تنم سرده ولي انگار
تو دستاي تو آتيشه
خودت پلکامو مي بندي
و اين قصه تموم مي شه