تو دریاییُ من قطره
تو یه کوهیُ من صخره
اصن تو خوبی من بد
من اونم که دنیا رو نمیفهمه
تو این دنیایی که یکی پادشاهه ُ اون یکی برده
من واسهی دلم زندم اونم خوشحاله از کاری که کرده
منمُ یه آسمونِ صاف
شده سقف واسه خونههام
منمُ یه قلمُ ورقُ دستای پشتِ پرده
منم اون پسرکِ خام
پسر ناخلف بابام
واسمم مهم نیست امروز جمعست یا سهشنبه
گور بابای غم
من میرسم به چیزی که لایقم
شاید توی زندگیمم له شدم ولی تموم میشه با خنده
منم و صدای من
این صدامه که میمونه جای من
من که رفتنیَم ُ بعد رفتنم معلوم میشه کی حقّه
منمُ زمین صاف
را میرمُ میچرخه آروم زیر پام
زندگی سخته ولی ببین که خوشحالم من
با این رخ بینقاب
با این زبون سرخ و سرِ سبز
میگم باز
که یه یاغیَم
ولی ببین که خوشحالم من
فکرشم نمیکردم
که یه روزی روزگاری بعداً
زل بزنم تو چش مشکلاتمُ بهشون بگم که خوشبختم
آخ!
...که تویِ احمق
خوشحالی از روزای سختم
وقتی خوشیمُ میبینی گُر میگیری و من تو قدم بعدم
منمُ این تن بیگناه
مینیویسم زیر نور ماه
پشیمونم نشدم هیچوخت از کارایی که کردم
منمُ این کلهی خراب
منم و این لیوان شراب
منم و این حرفایی که بیرون میزنه اَ قلبم
فقط با یه لبخند
میشه خیلی مشکلاتُ حل کرد
اگه آدمایی مث تو نباشن که نمک بپاشن رویِ زخمم
بگو کدوم ورِ در، خونهست
فرقش چیه نمیدونم
وقتی قصه به ته برسه من همون کلاغِ بیخونهم
منم و زمین صاف
را میرمُ میچرخه آروم زیر پام
زندگی سخته ولی ببین که خوشحالم من
با این رخِ بینقاب
با این زبون سرخ و سر سبز
میگم باز
که یه یاغیَم
ولی ببین که خوشحالم من
همه با هم غریبن
فقط چشارو بستنُ چریدن
آدما از کنار هم رد شدن ولی حتی همدیگه رو ندیدن
به هم میگن عزیزم
ولی شاید فقط از رو غریزهست
اونا فقط میخوان رو هم بخوابن تا این که بفهمن ماده ُ نری هست
منم بین دروغ و کلک
منم مثِ چرخُ فلک
مث رِفیقای شبیهِ آدمم دور خودم چرخیدم
منم تو این بومِ پرِ رنگ
منم تو این صلحِ مثِ جنگ
تو این زندگیِ مث مرگ
به دنبال حقیقت
بعد از این شهرِ پرِ دود
بعد از این گنبدِ کبود
شاید یه جفت بال بهم بدنُ یه جایی واسه پریدن
داداشا و خواهرای من
یعنی همین آدمای بد
زندگیمُ کشتن
ولی من...
منمُ زمین صاف
را میرمُ میچرخه آروم زیر پام
زندگی سخته ولی ببین که خوشحالم من
با این رخِ بینقاب
با این زبونِ سرخ و سرِ سبز
میگم باز
که یه یاغیَم
ولی ببین که خوشحالم من
با این رُخ بینقاب
با این زبونِ سرخ و سرِ سبز
میگم باز
که یه یاغیَم
ولی ببین که خوشحالم من...
تو یه کوهیُ من صخره
اصن تو خوبی من بد
من اونم که دنیا رو نمیفهمه
تو این دنیایی که یکی پادشاهه ُ اون یکی برده
من واسهی دلم زندم اونم خوشحاله از کاری که کرده
منمُ یه آسمونِ صاف
شده سقف واسه خونههام
منمُ یه قلمُ ورقُ دستای پشتِ پرده
منم اون پسرکِ خام
پسر ناخلف بابام
واسمم مهم نیست امروز جمعست یا سهشنبه
گور بابای غم
من میرسم به چیزی که لایقم
شاید توی زندگیمم له شدم ولی تموم میشه با خنده
منم و صدای من
این صدامه که میمونه جای من
من که رفتنیَم ُ بعد رفتنم معلوم میشه کی حقّه
منمُ زمین صاف
را میرمُ میچرخه آروم زیر پام
زندگی سخته ولی ببین که خوشحالم من
با این رخ بینقاب
با این زبون سرخ و سرِ سبز
میگم باز
که یه یاغیَم
ولی ببین که خوشحالم من
فکرشم نمیکردم
که یه روزی روزگاری بعداً
زل بزنم تو چش مشکلاتمُ بهشون بگم که خوشبختم
آخ!
...که تویِ احمق
خوشحالی از روزای سختم
وقتی خوشیمُ میبینی گُر میگیری و من تو قدم بعدم
منمُ این تن بیگناه
مینیویسم زیر نور ماه
پشیمونم نشدم هیچوخت از کارایی که کردم
منمُ این کلهی خراب
منم و این لیوان شراب
منم و این حرفایی که بیرون میزنه اَ قلبم
فقط با یه لبخند
میشه خیلی مشکلاتُ حل کرد
اگه آدمایی مث تو نباشن که نمک بپاشن رویِ زخمم
بگو کدوم ورِ در، خونهست
فرقش چیه نمیدونم
وقتی قصه به ته برسه من همون کلاغِ بیخونهم
منم و زمین صاف
را میرمُ میچرخه آروم زیر پام
زندگی سخته ولی ببین که خوشحالم من
با این رخِ بینقاب
با این زبون سرخ و سر سبز
میگم باز
که یه یاغیَم
ولی ببین که خوشحالم من
همه با هم غریبن
فقط چشارو بستنُ چریدن
آدما از کنار هم رد شدن ولی حتی همدیگه رو ندیدن
به هم میگن عزیزم
ولی شاید فقط از رو غریزهست
اونا فقط میخوان رو هم بخوابن تا این که بفهمن ماده ُ نری هست
منم بین دروغ و کلک
منم مثِ چرخُ فلک
مث رِفیقای شبیهِ آدمم دور خودم چرخیدم
منم تو این بومِ پرِ رنگ
منم تو این صلحِ مثِ جنگ
تو این زندگیِ مث مرگ
به دنبال حقیقت
بعد از این شهرِ پرِ دود
بعد از این گنبدِ کبود
شاید یه جفت بال بهم بدنُ یه جایی واسه پریدن
داداشا و خواهرای من
یعنی همین آدمای بد
زندگیمُ کشتن
ولی من...
منمُ زمین صاف
را میرمُ میچرخه آروم زیر پام
زندگی سخته ولی ببین که خوشحالم من
با این رخِ بینقاب
با این زبونِ سرخ و سرِ سبز
میگم باز
که یه یاغیَم
ولی ببین که خوشحالم من
با این رُخ بینقاب
با این زبونِ سرخ و سرِ سبز
میگم باز
که یه یاغیَم
ولی ببین که خوشحالم من...